جدول جو
جدول جو

معنی میک بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو

میک بزوئن
مکیدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کپک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
عمل جماع، از روی لباس خود را به دیگری مالیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
برخورد کردن، کوک زدن لباس
فرهنگ گویش مازندرانی
عصاره گیری به وسیله برش پوست گیاه و با کمک کارد یا هر چیز
فرهنگ گویش مازندرانی
بخیه زدن کوک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پا گذاشتن، قدم زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دم زدن، حرف زدن، صدای جیک جیک جوجه از درون تخم در یکی دو
فرهنگ گویش مازندرانی
مکیدن، نوک زدن ماهی به قلاب، هق هق گریه
فرهنگ گویش مازندرانی
مو بر بدن سیخ شدن، نق زدن، اعتراض کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی از نشستن، با کپل روی زمین پهن شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دوخت و دوز کردن با سوزن
فرهنگ گویش مازندرانی
نشان کردن، با کلوخ چیزی یا کسی را هدف قرار دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
نم کشیدن، کفک زدن، زنگ زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
باران نرمی که همراه نسیم آید
فرهنگ گویش مازندرانی
سرکشی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پلک زدن، زمانی به اندازه ی یک چشم به هم زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جوانه زدن بذر
فرهنگ گویش مازندرانی
به هن و هن افتادن، نفس نفس زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نفس نفس زدن، دمیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جویدن، جهیدن پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی
دم بر نیاوردن، ساکت بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
ایستاده در یک جاماندن، توقف پرنده در جایی، جوانه زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
در رفتن، چاک زدن، دریدن، پاره کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
درد ناگهانی در تن و جان، تیر کشیدن، به هدف زدن (در تیله
فرهنگ گویش مازندرانی
گل زدن به تن و خاک به سر ریختن، نوعی نفرین
فرهنگ گویش مازندرانی
فوران کردن، بالا رفتن جرقه های آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
وصله زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
مژده زدن، پلک زدن، پریدن مکرر شعله ی چراغ از کمبود نفت
فرهنگ گویش مازندرانی
پرش و جهش ماهی و غیره
فرهنگ گویش مازندرانی
واژه ای تحقیرآمیز
فرهنگ گویش مازندرانی
چرخاندن کف گیر در دیگ غذا، هم زدن مایعات
فرهنگ گویش مازندرانی